حال و هوای محرم
سلام عشق میخوام امروز از حال و هوای محرم برات بگم . دو سال پیش بعد از عاشورا تاسوعا بود که به این دنیای قشنگ پا گذاشتی. یه شب که پشت شیشه داشتم هیئتها رو نگاه میکردم چشمم خورد به پسر بچه هایی که داشتن زنجیر میزدن و همون موقع بغض گلو مو گرفت و از امام حسین خواستم که تو عزیزم سالم به دنیا بیای و بزرگ شدی برای امام حسین سینه و زنجیر بزنی . الان هم که نمیتونی با هم توی مراسمهای عزاداری شرکت میکنیم و برات دستمال و اسم امام حسین رو روی پیشونیت میبندم و همیشه ازش برات سلامتی میخوام و میگم که همیشه توی همه زندگیت نگهدارت باشه.
محرم 90
محرم 89
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی