سال تحویل بیادموندنی
سلام پسر گلم
با کمی تاخیر میخوام از ایام نوروزی برات بنویسم.
1 روز قبل از سال تحویل به سمت اصفهان حرکت کردیم واز اونجایی که خاله مهسا اینا روز قبل رفته بودن ما هم به اونها پیوستیم با توافق به میدون امام رفتیم جایی که از نظرمعماری و بزرگی اونجا رو تبدیل به گردشگران و توریستهای زیادی کرده بعد از قدم زدن کالسکه هایی رو دیدیم که به وسیله اسب هدایت میشدن و فضا رو کاملا زیبا کرده بودن توجه تو رو جلب کرد وچهارتایی سوار شدیم خیلی خوب بود و برات جالب بود. بعد از کلی راه رفتن به یکی از هتلهای اصفهان که در مرکز شهر بود رفتیم وشب رو 4 تایی در اونجا موندیم. فردا به سمت اهواز حرکت کردیم نزدیکبه سال تحویل بود و ما هنوز وسط راه بودیم که تصمیم گرفتیم چند دقیقه رو برای سال تحویل وایسیم دو ماشینه ایستاده بودیم که ماشین پلیس اومد کنارمون و پرسید اتفاقی افتاده ما هم که متعجب بودیم گفتیم نه میخوایم سال رو تحویل کنیم بعد راه بیوفتیم.با شنیدن این حرف اقای پلیس از ما خواهش کرد که اونها هم بیان و موقع تحویل سال در کنار ما باشن ما از این حرفشون کلی خوشحال شدیم و اونها هم ماشین و پارک کردن و من و خاله مهسا سبزه . سی دی. ساز بابایی. ساعت اقای پلیس. سویشرت. سکه. سوییچ ماشین رو به عنوان هفت سین کنار هم چیدیم و سال تحویل شد با اقایون پلیس و بعداز تبرکات و روبوسی اقای پلیس به تو 10 هزار تومان عیدی داد بعدبابایی بردت توی ماشین پلیس و ازیر پلیس رو زدی واقعاتحویل سال جالبی بود و با کلی عکس که خاله مهسا انداخت خداحافظی کردیم و راه افتادیم خلاصه دوچرخت رو برده بودیم و توی پارک و طبیعت بیرون از شهر کلی بازی کردی خدا رو شکر هوا خیلی عالی و حتی سرد بود که خوشحالی ما رودو چندان کرده بود.