خوب بمون عشقم
رادینم،عشقه من ! دارم روزای سختی رو پشت سر میذارم و احساس خستگی میکنم باید بگم تنهایی نمی تونم تو رو نگه دارم . خیلی بهانه گیر شدی و مثل قبلا با من کنار نمیای . این روزا اصلا خونه نمی مونم چند روز خونه مادر جون و چند روز خونه عزیز جون واقعا بعضی اوقات می مونم باید چیکار کنم . خوابم کافی نیست یک هفته قبل مریض شدی و همش دلنگرانیمون تو بودی بعد از گرفتن آزمایش خون و بیقراری تو فهمیدیم که کمی هم کم خون شدی و آهنت پایین اومده ومن فکر میکنم که از چند هفته پیش سرما خورده بودی و نمی شد قطره ویتامین بهت بدم و شربتهای آنتی بیوتیک هم تو رو ضعیف کرد و بعد از اینکه خدا رو شکر خوب شدی من و بابایی سرما خوردیم و مجبور شدیم خونه نباشیم تا تو مریضی ما رو نگیری و کمتر پیشمون باشی. خلاصه همه چیز با هم قاطی شده و من فکر میکنم از نظر روحی خیلی ناراحت هستی نمیدونم چیکار کنم همه میگن از شیر گرفتیش اینجوری شده بعدش خوب میشه. خدا کنه عشقم نمیخوام اینجوری بمونی. باید همیشه خوب باشی.