رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

@@ پسرم رادینم @@

اولین سفر رادین به شمال

1392/1/31 18:23
نویسنده : مامان رادین
1,774 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عزیز دلم میخوام از ماجرای  اولین سفرت به شمال کشور و شهر زیبای نمک آبرود برات تعریف کنم.

 

سد امیرکبیر رادین و بابایی

 

 

وقت ناهار سیاه بیشه جایی بسیار زیبا و خوش آب و هوا

 

 

 بیشتر این سفر بخاطر تو گلم بود که با دریا و جنگلها و طبیعت زیبای شمال بیشتر آشنا بشی . من خودم خیلی طبیعت اونجا رو دوست دارم و کلا حال و هواش خیلی با شهر شلوغ تهران و کرج فرق داره.

 

 

 

رادین و بابایی کنار دریا

 

 

تله کابین نمک آبرود  در حال خوردن پاستیل

 

 

نمایی از بالا

رادین و مامانی در نمایی از بالای کوه

 خدارو شکر یه موقعی راه افتادیم که به ترافیک نخوردیم و راحت رسیدیم. بعد از اینکه یه سوئیت اجاره کردیم و کمی استراحت کوتاه تا از شدت نور آفتاب کم بشه دل و زدیم به دریا و رفتیم کنار دریا نشستیم چون باد میومد و نمیشد بریم نزدیک دریا خلاصه روی سنگهای کناری نشستیم و به تماشای منظره زیبای دریا و آسمون نگاه کردیم و چون برات تازگی داشت من برات مرتب توضیح میدادم که موج دریا وقتی باد میاد میخوره به سنگها و آب میاد تا پیش ما و تو هم کلی ذوق کردی و خوشت اومد.فردای اون روز هم رفتیم تله کابین نمک آبرود و با کمی معطلی رفتیم تا بالا و تو خیلی با دقت پایین و نگاه میکردی و من میگفتم مامان مثل هواپیما میبرمون بالا ی کوها و وقتی رسیدیم بالا رفتیم با بابا ییی عکس انداختیم و قدم زنان رفتیم توی جنگلها خیلی زیبا بود و من و بابایی خیلی کیف کردیم و من برات توضیح دادم اینجا جنگله جایی که درخت زیاد داره ببین درختها رو چقدر بلندن و تو هم میگفتی مامان بازم بگو من و بابایی میخندیدیم و میگفتم مگه داستان تعریف میکنم عشقم خلاصه دوباره و سه باره برات توضیح میدادم و تو هم مشتاق شنیدن بودی قربونت برم.

 

بعد از کلی پیاده روی رفتیم آش و سیب زمینی و بستنی خوردیم و بازم به پایین جنگلها رفتیم و استراحت کردیم و بعد از تقریبا دو ساعت به پایین برگشتیم اما بهترین جای سفرمون همین تله کابین بود. بعد از اونجا رفتیم کنار ساحل تا کمی شن بازی کنی که ناگه یه موج اومد و تو نتونستی خودت رو کنترل کنی و افتادی تو شنها و آبها و ترسیدی و گریه میکردی الهی بمیرم که اولین باری بود که اینقدر با اشتیاق رفتی جلو و نمیذاشتی که دستت رو بگیریم و آب بهت خورد و افتادی. و دیگه نذاشتی بریم تو آب میگفتی شما هم نرید. خلاصه دیگه فقط به کنار دریا بسنده کردیم و به تماشای دریا پرداختیم و با نوشیدن چای و بلال کنار دریا لذت بردیم. جای همگی خالی بود. سفر خوبی بود .

ادامه عکسها در صفحه جدید..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان کوروش
17 خرداد 91 21:26
ای جان رادین خوشگل امیدوارم بهت خوش گذشته باشه چه عکسهای انداختی خوش تیپ