ماجراهای رادین شیطونه
سلام شیطونک مامانی.
الان که دارم برات مینویسم عزیز جون شهناز اومد دنبالت ورفتی خونشون آخه حدود ٣ هفته ایی بود که رفته بودن مسافرت و من برای اینکه دلتنگی نکنی مرتب میبردم بیرون حالا که اومدن دیگه دوست داری بری پیشون و کمی هم اونجا باشی البته فقط چند ساعت ٢.٣٠ رفتی غروب میام دنبالت میبرمت به قول خودت پارسیان تا بازی کنی.
از ماجراهای دوچرخه بگم که یه مدت بود که کلید کرده بودی و دوچرخه میخواستی آخه تازه اسکوتر برات خریده بودم گفتم بذارم چند ماهی بگذره دیدم نه طاقت نداری و هر جا میریم و دوچرخه میبینی میخوای سوار شی خلاصه چون عمو پویان بهت قول داده بود برات خرید و همون روز اول با کمک باباجون تونستی یاد بگیری الان هم که دیگه حرفه ای شدی بعد از گذشت ٢ هفته خوب بلدی کنترلش کنی. و گاهی هم میاریش توی خونه باهاش بازی میکنی.
باباجون هم که از سفر اومدن برات یه کامیون بزرگ و یه تفنگ خریدن و کلی خوشحال شدی و حتی نشستی پشت کامیون و بازی کردی. قربونت برم که دنیای بزرگی داری.
راستی اینو بگم که توی خونه اکثر کارها رو خودت انجام میدی و وقتی میخوام جارو برقی بکشم که عاشق این کار هم هستی اسباب بازیهات و جمع میکنی و جارو رو میاری میزنی با کمک من توی پریز برق البته با احتیاط و میگم مامانی اگر آشغال دیدی بهم بگو جارو کنم و از مسئولیت میخوام که هم اعتماد بنفست بالا بره هم بتونی وابسته به کسی نباشی و مستقل عمل کنی. هرچند خودت هم تمایل زیادی داری که کارها رو انجام بدی و با اصرار خودت این کارا رو میکنم چون میبینم خوشحالتری . فدات بشمممممممممممممم.
دیگه بگم که عاشق کلمات مثبتی یا شعرهای که در موردت میخونم یا قربون صدقه هایی که میرم با حرفهای مختلف و میگی مامان بازم بگو. اما چیکار کنم که روانشناسا میگن خیلی هم نباید تعریف کنی البته بیجا چون در آینده ممکنه خودشیفته بشن . من مطمئنم که تو آدم با چنبه ایی خواهی شد.
خیلی سعی میکنم رفتارم رو کنترل کنم چون ٢ تا ٣ سال سن شکل گیری شخصیتی بچه هاست و من خیلی ترس دارم و سعی میکنم هر روز مطالعه داشته باشم تا یادم نره . این و بدون که خیلی برام عزیزی و همیشه بهت افتخار میکنم. دوست دارم بهترین و موفقترین پسر دنیا باشی.
این هم بگم که عاشقانه آب بازی رو دوست داری و هرروز میخوای بری توی حموم، من هم دیدم خیلی دوست داری و میگن آب بازی بچه ها خلاقیتشونو بالا میبره گذاشتم هر وقت دوست داری بری و این یکی از بازی های ثابتت هست که خیلی هم لذت میبری و با خواست خودت میای بیرون.
امروز مداد شمعی هاتو آوردم و در کنارت بودم تا نقاشی کنی میخوام از الان باهات نقاشی کار کنم چون فکر مبکنم الان دیگه آمادگیشو داری.تو هم با ذوق و شوق همکاری کردی و با دقت خط خطی میکردی. میخوام برات رنگ انگشتی بخرم تا توی حموم بازی کنی و تا دلت میخواد رنگ بازی کنی. قربونت برم.