رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

@@ پسرم رادینم @@

کالسکه گردی با رادین

1390/2/13 16:36
نویسنده : مامان رادین
693 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.com

پسر گلم امروز بعد از مدتها سوار کالسکه شدی و با مامانی رفتیم بیرون و کلی خوراکیهای خوشمزه خریدیم. آخه قبل از اون زمستون بود بعد هم عمو سیاوش میومد دنبالت .   یا با ماشین میرفتیم بیرون و فرصتی نشده بود که کالسکه گردی کنیم. اولش موقع سوار شدن کمی نق زدی اما بهت پاستیل دادم و دیگه بهونه نگرفتی .

niniweblog.com

از اونجا که مامانیت عاشق مجله و جدول و بعد از اومدن تو نازنین فرصتی برای خوندن نداشت اول رفتیم کیوسک روزنامه و چند تا مجله ورق زدم و از اینکه همش تبلیغات داشتن و هیچ مطلب آموزنده ای نداشتن تصمیم گرفتم

niniweblog.com

مجله آشپزی خانواده رو بگیرم که خیلی هم خو ب بود و یه برنامه اختصاصی 14 روزه هم داشت که خیلی جالب بود. بعدش یه دور یزدیم اومدیم خونه ناهار خوردیم.و خاله مهسا هم زنگ زد که خداحافظی کنه چون دارن میرن ماه عسل دبی. ایشاله بهشون خوش بگذره و کلی کیف کنن. رادینم باید بگم من این ماه رو خیلی دوست دارم چون

niniweblog.com

نطفه گلم توی این ماه بسته شده و بخاطر اینکه تولد خاله مهسا هم توی این ماهه که من خیلی دوسش دارم واین دوست داشتن یه دوست داشتن خاصه.

niniweblog.com

بعدشم بخاطر اینکه نمایشگاه کتاب توی این ماهه و پر از خاطره است برام. من قبل از اینکه تو بدنیا بیای با خاله مهسا و یکی از دوستای صمیمیم میرفتی هر سال نمایشگاه کتاب و با پارتی بازی و آشنایی با دوستان خاله مهسا کار پیدا میکردیم نه بخاطر پول بخاطر علاقه ای که داشتیم و آشنایی با آدمهای مختلف تازه کلی هم کیف میکردیم آخیی یادش بخیررررررررررررررر. خیلی فضای جالبی داره که من عاشقشم.

مامانای نینی وبلاگی و دوستان خوب رادین کاشکی یه قراری میذاشتیم اونجا همدیگه رو میدیدیم و برای گلامون کتاب میخریدیم تا با فرهنگ کتابخونی بیشتر آشنا بشن. الان که میخوریم به آخر هفته و شنبه هم سر سام آور شلوغ میشه پیشنهاد من برای یکشنبه است که راحتتر بتونیم همدیگه رو پیدا کنیم و کتاب بخریم.البته بدون بچه .میتونید تا جمعه مشورت کنید و به من تلگراف بزنید . نظرتون چیه؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان حسین
13 اردیبهشت 90 16:59
سلام عزیزم من اگه تهران بودم میومدم اما نیستم دیگه....
مامان ماهان
13 اردیبهشت 90 17:11
خیلی فکر خوبیه
خاله مهسا
18 اردیبهشت 90 9:20
من برگشتم خاله ای و باید ببخشی که اونجور که دوست داشتم نشد برات همه چی بخرم بیارم وای که نمی دونی چقدر چیزای خوشگل موشگل برای تو عزیزدردونه ی نازم بود.. از خاطرات نمایشگاه یه روز برات حرف می زنم از خاطراتی که من و مامانت با اونا بزرگ شدیم نمایشگاه کتاب یادآور دورانیه که خودمون بودیم و یه دل کوچیک و یه دنیا صفا..
رز
19 اردیبهشت 90 9:48
عزیزم خیلی فکرجالبیه ولی متاسفانه من مطلبت رو دیر خوندم امیدوارم یه فرصت دیگه بتونیم همو ببینیم
sarina
20 اردیبهشت 90 18:16
salam hale radin joon khobe? man har roz veblogetono chek mikoam chand roze matlabe jadid nazashtid. man montazere khaterate jadide radin hastam.