ماجراهای رادین و عمو سیاوش
پسرم در همسایگی ما یعنی در آپارتمانمون یه فامیلی داریم که پسرشون به نام سیاوش و دخترشون بنام نازیلا جون زندگی میکنند. و از قضا مادر و پسر تو رو خیلی دوست دارن و هر موقع که تو حوصلت سر میره عمو سیاوش میاد دنبالت و میبرتت سر کوچه مغازه سی دی فروشی دوستش و یا توی حیاط با هم توپ بازی میکنین
و این خیلی لطف بزرگی برای من بخاطر اینکه به کارای عقب افتادم میرسم و کلی عمو سیاوش و دعا میکنم.
مامانشم یعنی خاله فریبا هم تو رو خیلی دوست داره و در طول روز اگه اون یا من حوصلمون سر بره میریم پیشه همدیگه وتو اونجا هم بازی میکنی. توی زمستون کمتر عمو میومد دنبالت چون هوا سرد بود اما هر از گاهی میومد حالت رو میپرسید و توبعد از یه مدت که نمیدیدیش بغلش نمی رفتی چون نمی شناختیش اما الان کلی با هم بازی میکنین
. راستی تا حالا عمو سیاوش دو تا سی دی کارتون به رادین داده تا رادین بزرگتر شد اونا رو ببینه. مرسی عمویی ایشالله یه زن خوشکل موشکل گیرش بیاد همونی که میخواد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی