اولین سفر هوایی( عکس)
پسرم اولین سفر هوایی تو با مامانی وخاله مهسا به شهر اهواز شهر مامانی وبابایی تجربه کردی . ما برای دیدن مادرجون بابایی که حالش زیاد خوب نبود و برای عروسی دخترعمه مامان رفته بودیم و خیلی سفر خوبی بود. ما بعد از 2 ساعت تاخیر درفرودگاه به اهواز رسیدیم و هوای اونجا بقدری بهاری و خنک بود که سفر ما روبر ما خوش تر کرد ما مستقیم به خونه مادر جونی رفتیم و همه از دیدنت کلی خوشحال شدن و تو هم با شیرین کاریهات اونا رو خندوندی و کلی هم عکس انداختیم بعدش مادرجونی عیدی پسرمو داد که اونو از روز عید نگه داشته بود الهی همیشه سلامت باشی .
رادین بغل مادرجون
فردا هم برای عروسی آماده شدیم و توی عروسی کلی با ماما نی رقصیدی و شاد شدی هرچند که سرماخورده بودی و آبریزش بینی هم داشتی اما یه کاری کردم که به پسرم خوش بگذره . ایشاله همینطور بوده باشه. جمعه هم با عزیزجون و باباجون وخاله مهسا بسوی تهران حرکت کردیم .
رادین و گلهای بهاری ( راه برگشت به تهران)
بابایی که خیلی دلش تنگ شده بود اومد دنبالمون و تو رو به حموم برد تا تمیز بشی و شب رو راحت خوابیدی .عزیزم باید بگم که با تو همیشه من خوشحال و شادم قربونت برم. راستی یه چیز دیگه اونجا برای گرما همیشه پنکه سقفی دارن و تو هم که ندیده بودی سر سفره شام همش به بالا نگاه میکردی و با دست به پنکه اشاره میکردی و برات تعجب آور بود و ما هم بهت میخندیدیم که اینقدر برات جالبه . با کمی تمرین تونستی بگی پنکه. خلاصه ما مرتب پنکه رو نشونت میدادیم تا کنجکاویت تموم بشه.
رادین پارک چوبی اهواز