رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

@@ پسرم رادینم @@

یه روز زمستونی با رادینم

1390/11/7 12:36
نویسنده : مامان رادین
1,377 بازدید
اشتراک گذاری

قربونت برم که این روزا شیرین زبونیهات به اوج خودش رسیده. ماشالله اینقدر قشنگ حرف میزنی که من رو هرروز بیشتر از روزای قبل به خودت وابسته میکنی.

 مثلا: با خودت میگی:( کیه در میزنه؟ رادینه منم. در و باز نکنی آقا گرگه میاد میخوردتت.)

 تازه با اون لهجه قشنگ بچگونت. یا اینکه میخوای بری با بابایی صبحونه بخوری میگی مامان من دارم تخم مرغ میخورم . من هم میگم آفرین پسرم برو بخور بعد تو میگی . سلام برسون خدافظ . یا اینکه بعد از تولدت مرتب میخونی: (تولد تولد تولدت بوگودک بیا شمعا رو فوت کن تا زنده باشی هورااا) یا تاب تاب عباسی خدا من و نندازی اگه میخوای بندازی تو بغل مامانی بندازی . یه بار رادین و صدا زدم گفتم رادین؟ رادین اومد گفت: بله جونم  خلاصه یه کمی تامل کردم و گرفتمش بغلم کلی بوسش کردم و قربونش رفتم

خلاصه خیلی نمکی تر شدی. خدا رو شکر سرماخوردگیت خوب شد اما هنوز کمی آبریزش داری که احتمالا حساسیته چون آنتی بیوتیکت رو کامل خوردی. و از طرفی هم اشتهات خیلی خوب شد و برگشتی به حالت اولت . خدا روشکر.

ما این چند وقته دنبال خونه میگشتیم و باید تخلیه کنیم تا  ٢٠ روز دیگه خلاصه حس نوشتن نبود. توی این تعطیلی ها همش مهمونی بودیم و بعد از مدتها رفتیم سمت فامیلا و سری بهشون زدیم و همه میگفتن چه عجب اومدین . ما بیشتر بخاطر اینکه هر جا میرفتیم باید دنبال تو میبودیم یا حواسمون بهت میبود ترجیح دادیم یه مدت جایی نریم ولی الان بزرگتر شدی و بهتر از قبل. یه روز هم بردیمت توی برفا و ازت چند تا عکس انداختیم ولی بخاطر سردی هوا زیاد نتونستیم بمونیم. اینم بگم که نمی ایستاد ازش عکس بندازم و چون اولین بار بود که توی برفها راه میره بیشتر ذوق برفها رو میکرد.

 

رادین و بابایی

رادین در حال قدم زدن در برفها

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان ملینا
9 بهمن 90 13:23
عزیزم چه عکسای خوشگلی داری فدات شم
ثمین
13 بهمن 90 13:08
سلام اومدم ازتون دعوت کنم از نمایشگاه هفت سین دنیای نفیــــــــــس دیدن کنید!
دخترخاله رادین
15 بهمن 90 13:23
سلام پسرک ناز الهی فدای شما شم شما دیگه برای خودتون مردی شدی به رادین ما هم سر بزن خیلی خوشحال میشه دوستی مثل شما داشته باشه
مامان ماهان
16 بهمن 90 12:11
وااااااااااااااااای چه عکسهای خوشگلی بووووووووووووووووووووس
مامان الینا
24 بهمن 90 3:10
وای عزیزم ماشاالله به این همه شیرین زبونی عکساخیلی زیباشدن البته همش به خاطر خودته که اینقدر ملوسی