سفر به قشم

سلام عشقم

 بزرگ شدنت  قد کشیدنت  حرف زدنت تغییر رفتار و تغییر حرفای قشنگت رو دارم میبینم و این برای من بهترینه.

27 بهمن بود که با عزیز جون و بابا جون و خاله مهسا رفتیم به قشم. سفر خوبی بود چون اولین بار بود که میرفتم و بخاطر بافت دریایی برامون سفر خاطره انگیزی شد. سوار شدن در تاکسی های بدون سقف تا سوار شدن در کشتی و دیدن ساحلهای زیبای خلیج فارس واقعا حس خوبی در من ایجاد کرد من هم که عاشق ساحل و دریا و جنگل و طبیعت هستم .

کلی برای عیدت و  تابستون برات لباس خریدم واقعا قیمتها نسبت به اینجا به جرات میتونم بگم 50 درصدپایین تر بود هرجند برای خودم چیز زیادی نخریدم اما برای شما و بابایی خرید کردم. چون پیاده روی داشتیم بعضی اوقات واقعاخسته میشدی . در راه برگشت که سوار کشتی شدین تا بندرعباس بردمت پیش ناخدا و در  کشتی رو برامون باز کرد و رفتیم روی عرشه وکشتیها و ماهیهای دریا رو دیدیم و کلی لذت ردیم اما چون باد شدید میومد وتو هم توی بغل من بودی واقعا نگه داشتن شال کار سختی بود برای همین از گذاشتن عکس معذورم دوباره اومدیم نشستیم در اینوری رو باز کردن ایندفعه همه اومدن روی عرشه خیلی عالی بود واقعا جای همگی خالی راستی هوا هم خیلی خوب بود در حد مطبوع و خنک و عالیییییی.